1
تبیین یک تیوری
برنامه نویسهای شبکه و مهندسین کامپیوتر خوب میدانند که در الگوریتمهای مربوط به شبکه و سیستمهای مرتبط، اینترنت را به شکل ابر نمایش میدهند. استفاده از شکل ابر برای نمایش اینترنت، به خصوص در مباحث ابتدایی شبکه (Networking Essentials – Microsoft press) دلایل فنی بسیاری دارد. ساختمان شبکهای اینترنت را به تعبیری میتوان شبکهی بینظمی از هزاران کاربر دانست که وارد تار وپودهای اینترنت (Session) میشوند و از آن خارج میشوند. مجموعهی این ورود و خروجها در نهایت جمعیتی سیال را شکل میدهد که به برپایی عظیمترین شبکهی بینظم (Mesh) جهان یعنی همان World Wide Web آشنای خودمان میانجامد. حجم سیال اطلاعاتی که در این پدیدهی فوق العاده جابجا میشود، ساختمان جهان و نظام فکری روزگار ما را بیش از بسیاری از حوادث تکان دهندهی بشری از جنگ و انقلاب و کشف و اختراعهای بزرگ گرفته تا نظامهای فکری و فلسفی و خردورزیهای ورایی و ماورایی، تحت تاثیر قرار داده است .
ابر گونهگی اینترنت، بیشک در تعامل مستقیم با اندیشههای نسبیسنجی و مرگ قطعیت و قاطعیت در محاسبات و برداشتهای اندیشه و دانش بشر است. ابر اینترنت، نه تنها جهان اطلاعات ما را مهآلود کرده و به مرور همه چیز را در پوششی از فرکانسها و بسامدهای الکترونی، نسبی و پا در هوا میکند بلکه در تعاملی ساختیافته با جهان ما، به دیجیتایز کردن و سیلان محض انسان امروز خواهد انجامید.
فنآوری HTML در ابتدا ایدهای جاهطلبانه به نظر میرسید ولی به مرور توانست ساختمان خطی متن را به هم بریزد. ساختمان خطی متن به این معناست که به طور طبیعی برای مطالعهی متن، روند ترتیبی و صفحهای از پس صفحه وجود دارد. این دستیابی ترتیبی تا پیش از پیاده سازی ابرمتن Hyper Text توسط تکنولوژی HTML و البته در فضای ابرگون اینترنت، به قوت خود باقی بود. دستیابی ترتیبی به نویسنده این امکان را میداد که بتواند ساختار شکلگیری نتایج متن، در ذهن مخاطب را کنترل کند. نویسنده میتوانست با خیال راحت و قدم به قدم، خواننده را با اندیشهی خود همراه کند تا در نهایت به بازسازی منسجمتری از ماهیت ذهنی خویش در تصاویر ذهنی مخاطب کمک کند.
پرسشی که در ذهن نجوا میکند اینکه: پس از نزول این ابر اساطیری، آیا مهگرفتگی حاصل از این سیال بخارگرفتهی فراگیر، دیکتاتوری نوشتار؛ عرصهی بی چون و چرای بند و قاعدهمندی ذهن مخاطب، به روزگار افول خود نزدیک میشود؟ آیا زیگزاگهای متراکم اینترنتی (wwwww…!) همان ابراهایی نیستند که آخرین طبقات برج بابل و در نتیجه، سرنوشت بلندپروازانهترین ایدهی بشر را، در ابهام و سردرگمی فروبردهاند؟ آیا درمان بلبلهای زبانی نوع بشر پس از خروج از برج بابل و تنوعزبانی و تنهایی فلسفی بشر، راهی جز غرق شدن در ابری بیمانند دارد که از ازدهام ارتباطات و پس و پیش شدن خطوط و تصاویر و صداها، محدودیتهای چاره ناپذیر و ازلی ملتها را تمام میکند یا دستکم به پاسخی نسبی و قابل اعتماد میرساند؟آیا اینترنت با بلوای اتصال و بینظمی رو به افزایش خود، روزی نظم نهایی و یکپارچهگی آرمانی ملتها را (البته به طور نسبی) به ارمغان خواهد آورد؟
یک نکته: در مجموع اینترنت به هر حال نقاطی مستحکم در سراسر جهان دارد که به عنوان ساختمان اصلی آن همیشه فعال و در دسترس باقی میمانند. این کامپیوترهای عظیم که مقادیر بسیاری از اطلاعات را میزبانی میکنند به هر حال ستون فقرات (Backbone) این حجم سیال هستند.
1-2
دافعه و جاذبهی نت
اطلاعات بر روی کامپیوتر یعنی چه؟ ناملموس بودن این مفهوم، همچنین نوعی پا درهوایی و مجازی بودن همه چیز، ذهنیت نویسندگان بسیاری را از پرداختن و جدی گرفتن وب دور میکند. اما پس پردهی همهی این دلایل که روز به روز هم تعدادشان کاسته میشود و ساختمان وب را به محیطی امن و قابل اعتمادتر نزدیک میکند، همان دیکتاتوری طبع و کاغذ و متن مکتوب است. اینها به کنار غیر قابل استناد بودن و ابهام در ماندگاری اثر هم افزون بر این علل است. مجموع این عوامل در شرایط نابسامان انتشار و محدودیت شدید جریانهای کنترل کنندهی درگاههای انتشار، که لحظه به لحظه نویسنده را به درغلتیدن در حجم محو این ابر میکشاند شرایط ضد و نقیضی را پیش میکشد که هر کس به فراخور راه حلی برای آن پیدا میکند. نیاز نویسنده به ارایهی سابقهی نشر و البته غیر رسمی بودن انتشار الکترونیکی هم دلیل قدرتمند دیگری است که عموم نویسندهها به طور جدی به اینترنت نظر خوشی نداشته باشند، یا از آن به عنوان تریبون دوم یا چندم بهره بگیرند.
از طرفی حضور حجم جدی ادبیات مهاجرت در برآیند جریانهای ادبیات فارسی زبان و خیل کثیری از نخبگان فرامرز، آنسوی دیوار درگیریهای سیاسی و تضاد آرا، از جمله عوامل تقویت ایدهی نوشتار مجازی است. نوشتاری آزاد و قابل انتقال به ضرب یک کلیک که با جریان سیلآسای اندیشههای متفاوت، در شکلگیری تودهی خرد جمعی، نقشی قابل توجه دارد.
2-2
تثبیت جایگاه نشر اینترنتی
وقتی براتیگان کتاب متفاوت خود به نام "لطفن این کتاب را بکارید" را منتشر کرد، نوعی دموکراسی، نوعی آنیت و مخاطب محوری را به دست خواننده میداد. میتوانستی بذرهای درون این کتاب را کشت نکنی یا بکاری و مراقبت نکنی. به هر حال دست بالا حاصل کتاب، چند بتهی گیاه بود و پاکتهای خالی که روی آنها نوشتههایی به قلم براتیگان بودند. بتههم پس از چندی از بین میرفت. اما تاثیر لحظهای و مستقل و خلاق اثر، به حدی باقی میماند که حالا معدود جلدهای باقی ماندهی آن دست به دست بگردد و قیمتهای باورنکردنی پای چند بسته بذر گیاه بپردازند(البته اگر چنین هم نمیشد فرقی نمیکرد). رزومه فدای خلاقیت. تمامیتطلبی متن محور، فدای دریافت کامل و بی معطلی ادراک هنرمند اگرچه به شمارگان صد نسخه. شاعرها یا نقاشهایی که اثر هنری خود را در معابر عرضه میکنند و موزیک یا آواز خود را در خارج از محیط معمول اجرا میکنند و مجسمه سازهایی که از مادهی برف و یخ یا شن استفاده میکنند. پذیرفتن اضمحلال و فناپذیری اثر از اندیشهای عمیق در نگاه هنرمند نشات گرفته که برای جهانی رو به ویرانی و تباهی سخن میگوید. هنرمند حنجرهی پیکرهی اجتماع است و پیکر رو به زوال، جز آه و هفهای که نیست و نابود میشود چیزی خلق نخواهد کرد.
به نظر میرسد به مرور در فضای اینترنت با مقالات، داستانها یا نوشتههایی روبرو میشویم که اگر نیم نسل پیش نوشته میشدند، نویسنده بیتردید به سوی ناشری میشتافت و به هر قیمتی که بود، به چاپش میرساند. اثر مطبوع خود را دست میگرفت و دور میگرداند. اما نویسنده به وبلاگ شخصیاش یا وبسایتی پناه میبرد که تا حدود زیادی با مجموع آرای آن موافق باشد و یا به هر حال سایت مورد علاقهاش باشد. اطمینان هم دارد که اثرش خوانده خواهد شد و مخاطب به راحتی میتواند نظراتش را ارایه دهد و ارتباطی سریع، بیواسطه و گسترده بین متن و مخاطب برقرار گردد. چند رمان که برای اولین بار بر روی اینترنت منشر شدند یا مجموعه شعرها و ترجمههایی که نشر اول آنها اینترنتی بود همه و همه اعلان شکلگیری جریانی بالنده و رو به رشد است.
3
متن ابر متن
ابر متن و ادبیات ابر متن، پاسخ به پرسشی دیرینه است. چه میشد اگر سیستم خطی نوشتار سنتی (Linear) به هم میریخت؟ طبیعتن هر جملهای، جملهی پیشیندارد که زمینه ساز نوشته شدن جملهاست و جملهای پسین که در ادامهی جمله میآید(جز جملات اول و آخر). این وضعیت آنچنان که پیشتر اشاره شد، مسیر کوبیده و حصار بستهای است که امکان تخطی از خطوط آن مگر به یاری حافظه و تکرار خوانش وجود ندارد. ابر متن به مخاطب امکان تغییر و تعیین مسیر میدهد. او را در لابیرنت نوشتار آزاد میگذارد تا هر کجا که ساختمان متن ابر متن (Hyper text document) به تعیین نویسنده، اجازه میدهد کنکاش و رفت و آمد کند. پایان و روند ماجرا برای هر مخاطب منحصر به فرد یا دست کم متنوع باشد. ابر متن، در برابر مخاطب، متنی پویا و منعطف است و قابلیت درج صدا و تصویر میتواند فضا و امکانات بیپایانی را در اختیار نویسنده قرار دهد. وقتی داستانی با تکنیک ابر متن خلق میشود، نویسنده در جایگاه کارگردانی قرارمیگیرد که با خلق شبکهای از روابط بینا متنی، نوشتاری چند وجهی و سیستمی ابر گون را پدید آورده و مخاطب در حرکت بین پیوندهای آن آزاد است.
اینکه چنین نوشتاری چقدر ادبیات داستانی است، چقدر محصول چند رسانهای و یا سیدی بازی، صرفن به ساختمان روایی اثر بر میگردد. اینجا مرز ادبیات و سایر محصولات تکنولوژیک به حدی باریک میشود که اطلاق واژهی داستان به داستان ابر متن (Hyper text fiction) نیاز به دقت و مکث نقادانه دارد. پرسشهای بسیاری هم نیاز به تحلیل و بررسی دارند. تکلیف طرح در اینگونه آثار چه میشود؟ آیا خواننده با چنین متونی میتواند به دید مثلن یک رمان نگاه کند یا بیشتر خودش را با سایتی سرگرمکننده یا سیدی بازی روبرو میبیند؟ چطور درونمایههایی قابلیت طرح در چنین قالبی دارند و آیا هر نوع داستانی قابلیت اجرای ابر متنی هم دارد؟ آیا اصولن ابر متن، نوشتار را به محصولی گروهی تبدیل میکند و این تولید گروهی(Team work) چه محدودیتها یا امکاناتی را در اختیار ما قرار میدهد؟ آیا این نوع نوشتار در گذر زمان خواهد پایید و به ژانری جدید تبدیل خواهد شد؟
به هر حال و با توجه به همهی این قوت و ضعفها و ابهامات، اینترنت به سرعت به سمت این نوع روایت پیش میرود. در جایی مثل نمونهای که فرهاد گوران ارائه داده، داستان شکل میگیرد(اگر چه خالی از ابهام و ضعف نیست) و در وبسایت دن براون (نویسندهی رمز داوینچی) به بازی پیچیدهای تبدیل میشود که با رمزگشاییهای متعدد سرانجام شما را به مفهومی اکتشافی و درخور، رهنمون میشود. همین ابزار در دست دیوید لینچ، به سازهای سهمگین از تصاویر و پیچیدهگیهای مفهومی بدل میشود که میتواند ساعتها مخاطب را گیج و سردرگم کند (که زمانی دیدن آن در سایتش آزاد بود ولی به نظر حالا باید عضو شد). آنچه در انتهای این جستار ناتمام برایم جالبتوجه است اینکه، کدام پدیدهای به سرعت و قدرت اینترنت توانسته جامعهی بشری را در تمام ارکان و وجوه آن، با چنین تحولات چشمگیر و حیرتآوری مواجه کند؟
و...
زنده باد اینترنت...
مرتبط: مقالات فرهاد گوران
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دو خبر:
- وحید پاکطینت هم وبلاگ نویس شد و با داستانی منتشر نشده از موراکامی به روز است.
- "جمعه 28 آذر روی صندلی لهستانی" نام مجموعه داستان اول غزال زرگر امینی است که چند روز پیش در نشر ققنوس درآمد. داستانهایی سر راست و استخواندار که یکیشان را سال پیش در جغد منتشر کردم و شنیدم بر اساس آن فیلمنامهای هم در دست نوشتن است.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
درگیریهای من با بلاگفا همچنان ادامه دارد. این مطلب را شش بار منتشر کردم تا درست دیده شود. هنوز هم خیالم راحت نیست. اگر ایرادی میبینید لطفن اطلاع بدهید.