۱۳۸۹/۱۰/۲۵


ماند یا اینرسی در فیزیک نیوتونی به مفهوم مقاومت اجسام در برابر تغییر رفتارهای جاری‌شان، به گمانم قانون خوانش‌پذیری فراتر از حد اجرام به نظر می‌رسد. بر اساس این قانون اگر جسمی در حال حرکت باشد، میل دارد در همان راستا و به همان سرعت به حرکت خود ادامه دهد و اگر در حال سکون باشد، در برابر نیروهایی که می‌کوشند اعمال تغییر کنند، مقاومت خواهد کرد. مقابله با این تمایل ذاتی، نیازمند نیرویی‌ست که بتواند ماندگی جسم را به هم بریزد. این نیروی اغتشاش‌گر می‌تواند به آرامی اعمال شود یا گاهی به دلیل محدودیت زمان یا نا مطلوب بودن شدیدِ ماندگی، به شکل حرکتی ناگهانی یا تکانه اعمال گردد. رفتار ناگهانی علیه حالت جاری، ویژگی‌های بسیاری می‌طلبد که تبدیل به تکانه‌ای کارا و مؤثر باشد. وقتی قرار باشد جلوی حرکت جسمی عظیم که به سمتی مشخص پرتاب شده را بگیریم، مجبوریم با برخورد تکانه‌ای در مسیر خلاف جهت آن‌را متوقف یا منحرف کنیم. در چنین شرایطی در درجه‌ی اول باید این برخورد، هدف و جهت داشته باشد. اشتباه می‌تواند به سرعت پرتاب این جسم بیافزاید. علاوه بر هدفمند بودن این برخورد، قدرت و سرعت جسمی که قرار است متوقفش کند هم موضوع مهمی‌ست. اما آن‌چه در این یادداشت کوتاه مورد نظرم است، ماهیت این برخورد است. برخورد اگر چه ممکن است اینرسی جسم بزرگ را متوقف یا منحرف کند، برای خود تکانه هم مضر خواهد بود. ممکن است جسم کوچک‌تر متلاشی شود یا تکه تکه شده و هر قطعه‌اش به اجسام کوچک‌تری تبدیل شود که در نهایت میزان خرابی اثابت را بیشتر می‌کنند.
رفتار آوانگارد، در معنای درونی خود ارزشی تدافعی دارد. این واژه که اساساً در زمینه‌های هنری، فرهنگی و بعضاً سیاسی کاربرد دارد، نقش تکانه‌هایی را برعهده می‌گیرد که اینرسی و عادت مانْد جوامع هنری و فرهنگی را به هم می‌ریزد. بنا براین ذات این رفتار تمایل عمیقی برای بهبود و پیشرفت دارد. در صورتی که جهت و زمان درستی داشته باشد، قادر خواهد بود به ایجاد شوک در ذائقه و روند معمول، به تعریف عرصه‌های نو و اصلاح شیوه‌های کهنه و معمول بپردازد. بر اساس مقدمه‌ی کوتاهی که مطرح کردم، هنرمند آوانگارد، از تغییر و اعمال این تکان، فشار زیادی را تحمل خواهد کرد. در چنین شرایطی‌ست که در درجه‌ی اول هنر آوانگارد باید مختصات هنر غالب اجتماع را به دقت بشناسد و عمیقاً به آن احترام بگذارد. رفتار آوانگارد اگر چه ماهیتی تدافعی(در درجه‌ی اول) و تحول‌خواه(در درجه‌ی دوم) دارد، یکی از ارکان ساختارهای کلان تمدن و فرهنگ بشری‌ست و هیچ سنخیتی با تخریب و بلوا ندارد. اندیشیده شده، روشمند و جهت‌دار است و در صورتی که در شرایط احساسی از این اصول منحرف شود تبدیل به نقطه‌ی مقابل خود، «رادیکالیسم» خواهد شد. رادیکالیسم، کور، متعصب، پرخاشگر و موهن است. رادیکالیسم به راحتی به سوی خشونت و کشتار می‌غلتد(چنان‌که در عرصه‌های سیاسی جهان بارها دیده شده) و هیچ دست‌آورد مثبتی برای مدرنیسم نداشته است. این اشتباه بزرگی‌ست که بسیاری از آن‌هایی که فکر می‌کنند هر تحول تند و تکانه‌ای در جهت پیشرف و مدرنیسم است مرتکب می‌شوند.
پی‌نوشت خیلی جدی: هیچ فکر کرده‌اید که قیافه‌تان در حین خواندن این یادداشت چقدر جدی بود؟ می‌توانستید پاراگراف متظاهرانه‌ی اول را نخوانده رها کنید. آوانگاردیسم تقلبی، به راحتی می‌تواند چیزهای ساده را پیچیده جلوه دهد!


هفته‌نامه‌ی چلچراغ، شماره‌ی ۴۱۴ / ۲۵ دی ۱۳۸۹
2013 © www.YAZDANBOD.com. با پشتیبانی Blogger.

Blogger templates

Text Widget

Popular Posts

Unordered List

Blog Archive

Recent Posts