۱۳۸۹/۱۲/۰۵

۱-۱- مجموعه‌ی شبکه‌ها و پل‌های ارتباطی میان کامپیوترهای سرتاسر جهان که برای برقراری تماس با یکدیگر از قوانین خاص الکترونیکی و نرم‌افزاری (پروتُکل) استفاده می‌کنند، اینترنت نامیده می‌شود. سرمنشاء اینترنت، پروژه‌ای بود که پنتاگون برای مقابله با حملات هسته‌ای احتمالی تعریف کرد تا بتواند ارتباط پایداری بین سیستم‌های کامپیوتری و استراتژیک‌اش داشته باشد. از سال ۱۹۶۹ که این پروژه‌ی فوق محرمانه آغاز به کار کرد، با سرعت حیرت‌آوری در عرصه‌ی مراکز پژوهشی و دانشگاهی تبدیل به رسانه‌ای اجباری شد تا به امروز که پدیده‌ای همگانی و جهانی شده است. میلیاردها بایت اطلاعات، اعم از تصاویر، متون و سایر گونه‌های رسانه‌ای سمعی و بصری در میان میلیون‌ها کاربر اینترنت به اشتراک گذارده می‌شود و این در حالی‌ست که اینترنت امروزه به عنوان نماد بزرگ‌ترین منبع دانش بشری، همچنان دوران خردسالی را پشت سر می‌گذارد و بسیاری از متخصصین بر این عقیده‌اند که در آینده‌ای نزدیک، شاهد تحولات گسترده‌تری در ساز و کارهای آن خواهیم بود.

۱-۲- «دنی دیدرو» رمان «ژاک قضا و قدری و اربابش» را در فاصله‌ی سال‌های ۱۷۶۵ تا ۱۷۸۴ نوشت اما اثر جاودان او دوازده سال پس از مرگش در سال ۱۷۹۶ منتشر شد. دیدرو بیشتر به عنوان فیلسوف و دائره‌ی المعارف‌نویس شناخته شده اما این شهرت او در نظریه پردازی‌های جنبش روشنفکری فرانسه، درخشش رمان ژاک قضا و قدری را تحت تأثیر قرار نداد. کتاب او به سرعت به عنوان یکی از تأویل‌پذیرترین و بحث‌برانگیزترین نمونه‌های ادبیات جهان در محافل و مجامع ادبی و روشنفکری، راه خود را گشود و منبع الهام بسیاری از نویسندگان و اندیش‌مندان پس از خود شد. اگرچه خود ژاک قضا و قدری، تا حدود زیادی متأثر از رمان «تریسترام شندی» اثر «لارنس سترن»، نویسنده‌ی انگلیسی(۱۷۱۳-۱۷۶۸) بود و در جهت مخالفت با آراء هم عصران خود از جمله ژان ژاک روسو، از ایده‌های او تأثیر گرفت، اما استقلال نگرش، تسلط علمی و فلسفی نویسنده بر موضوعات درون‌مایه، خلاقیت ساختاری رمان و اصرار دیدرو در استفاده از مکانیزم روایی حکایت در حکایت (هزار و یک شبی) باعث شد آن‌را تا یک قرن بعد که مدرنیسم در جنبش‌های اجتماعی و به مرور اشکال مختلف هنری مطرح شد، پیشتاز ادبیات مدرن بدانند.

۲-۱-  HTML سرنام عبارت Hypertext Markup Language، زبانی برای نشانه‌گذاری صفحات اینترنتی است.HTML  زبان برنامه نویسی پرکاربردی است که برای نشانه‌گذاری عناصری چون متن و گرافیک استفاده می‌شود تا برای مرورگرهای وِب مشخص شود که این عناصر را چگونه برای کاربر نمایش دهند و به عملیاتی چون فعال کردن یک پیوند از طریق فشردن یک کلید یا دگمه‌ی ماوس (کلیک) چگونه پاسخ دهد. مفهوم Hypertext که به عنوان ابَر متن نیز از آن یاد می‌شود، دست‌آورد اصلی HTML است که امکان رفت و برگشت و روابط میان‌متنی، در عناصر یک متن را مهیا می‌کند. به بیان ساده‌تر به شما امکان می‌دهد مثلاً در حال خواندن همین متن (تا همین‌جا) بتوانید با کلیک کردن یا انتخاب یک پیوند (لینک) به متنی دیگر انتقال پیداکنید، سپس دوباره برگردید به ادامه‌ی مطالعه‌ی همین متن بپردازید یا از آن‌جا هم به متون مرتبط دیگری از طریق پیوندها بروید و حاصل خوانش شما از متن، بسته به انتخاب‌هایتان تغییر کند. به عبارت دقیق‌تر ابَر متن، ساختمان خطی و یکه‌ی متن را به سازه‌ای سیال و تغییرپذیر(بر اساس انتخاب‌های شما) بدل می‌کند.

۲-۲- در طول حدود دویست سال پس از انتشار ژاک قضا و قدری، نقدها و پژوهش‌های بسیاری با بررسی زمان و زمانه‌ی دیدرو، جایگاه روان‌شناسی و انسان‌شناسی در جهان داستان دیدرو، تحلیل‌های ساختاری و اسطوره‌ شناسانه‌ی رمان و ده‌ها مدخل دیگر نوشته شده. اما از تمام این مباحث که بگذریم، برای هر خواننده‌ی دقیقی، ژاک قضا و قدری ویژگی بسیار نادری دارد. امکان انتخاب در روند داستان و تاکید راوی بر حضور مداوم نویسنده در متن، بارزترین نمود نگاه فلسفی دیدرو در پایه‌گذاری بنیاد دموکراسی نوشتار و خوانش است. دیدرو در صفحات نخست رمان، قرارداد نا متعارفی با خواننده می‌بندد که تا پایان بر آن وفادار می‌ماند. «خواننده‌ی عزیز می‌بینید که راهش را خوب بلدم و برایم کار ندارد شما را یک‌سال، دو سال، سه سال منتظر داستان عشق‌های ژاک بگذارم، ژاک و اربابش را نیز از هم جدا کنم و هریک را به دنبال ماجراهایی که دلم بخواهد بفرستم. چه چیزی می‌تواند مرا بازدارد از اینکه ارباب را زن بدهم و... راستی که قصه گفتن چه آسان است!» (ص۳) و یا در جایی دیگر می‌نویسد: «خواننده‌ی عزیز، می‌بینید تا کجا می‌توانم این بحث را که از دو هزار سال پیش در باره‌اش این همه گفته‌اند و نوشته‌اند و درجا زده‌اند، کش بدهم؟ اینست که به شما می‌گویم اگر راضی به این درازگویی نیستید، پس باید به خاطر چیزهایی که به شما نمی‌گویم خیلی سپاسگزار باشید.»(ص۹).
دیدرو (و نه راوی، مشخصاً خود دیدرو) در طول رمان، بالغ بر سی بار ظاهر می‌شود و با «خواننده‌ی عزیز» صحبت می‌کند. برایش امکان‌های مختلف گسترش و پیش‌برد داستان مطرح می‌کند، گاهی برخی را پیش می‌برد و دوباره به نقطه‌ی اول بازمی‌گرداند و در بسیاری موارد هم به مطرح کردن گزینه‌های دیگر بسنده می‌کند و ادامه‌ی داستان را از سر می‌گیرد.

۳-۱-  وسعت عمل ابرمتن در حد علوم رایانه‌ و مدیریت بانک‌اطلاعاتی باقی نماند و نویسنده‌های بسیاری متوجه قابلیت‌های آن در تبدیل متن ادبی به نوشته‌ای غیر خطی(Non-linear)  شدند. «ولادیمیر ناباکوف» با کتاب «آتش بی فروغ»(۱۹۶۲) و «خولیو کورتازار» با کتاب «بازی الک دولک» (۱۹۶۳) هوشمندی خود را با انتشار اولین نمونه‌های چاپی داستان ابر متن(Hypertext fiction)  نشان دادند. دربرخی از منابع داخلی،‌ از داستان ابر متن به عنوان «ابَر داستان» یاد کرده‌اند که ترجمه‌ی مناسبی به نظر نمی‌رسد. چرا که صفت ابَر، در واقع اشاره به داستان ندارد، بلکه اشاره به رسانه‌ی داستان، یعنی متن دارد. رمان‌های چاپی که با تکنیک ابر متن نوشته شده‌اند معمولن از مکانیزمی شبیه دائرة المعارف‌ها استفاده می‌کنند. ارجاعات متعدد به بخش‌های داستان در پاراگراف‌ها و خطوط سایر صفحات کتاب، این امکان را ایجاد می‌کند که ادامه‌ی داستان از صفحه‌ی ارجاع داده شده خوانده شود، یا اینکه داستان بدون پس و پیش شدن و به ترتیب صفحه‌آرایی شده‌ی کتاب خوانده شود. ولی به هر حال این رفت و برگشت‌ها در صفحات کتاب، ممکن است گیج کننده باشد. اگر چه ایده‌های اولیه‌ی داستان ابر متن، محدود به کتاب‌های چاپی و کاغذ بود ولی نقش رایانه‌ در تکامل آن غیر قابل انکار است. نقطه‌ی آغاز داستان ابر متن بر روی وب، اثری به نام «بعدازظهر، یک داستان» نوشته‌ی «مایکل جویس» است که در ۱۹۸۷ برای اولین بار منتشر شد. داستان‌های ابر متن با به کارگیری عناصر سمعی و بصری (موسیقی، فیلم، صدا، عکس و...) توانستند دنیایی نو و اساساً متفاوت با قابلیت‌های متن مکتوب به نمایش بگذارند. در گونه‌ی داستان ابرمتن، پیوندهای مختلف در طول خوانش مخاطب، او را به فراز و فرودهای داستانی متفاوتی می‌کشاند به شکلی که کاربران مختلف تأویل‌های مختلفی از اثری واحد ارائه می‌دهند. بدین ترتیب مجموعه‌ی متنوعی از داستان‌های ابر متن تولید شدند و همچنان این روند، به سرعت رو به رشد است. این داستان‌ها وقتی از رسانه‌های غیر چاپی استفاده کنند، معمولاً توسط یک نفر طراحی می‌شوند که در حقیقت نویسنده‌ی اثر است و به کمک یک گروه برنامه نویسی، پیاده سازی و منتشر می‌گردند. به جز کتاب، رسانه‌های متفاوتی قابلیت ارائه‌ی چنین آثاری را دارند. سی‌دی و سایر حافظه‌های دائم رایانه یا سایت‌های اینترنتی و شبکه‌های داخلی، محیط‌های متنوع و امروزه قابل دسترسی هستند که به سهولتِ ارائه و پیشرفت سریع این پدیده کمک می‌کنند. گسترش این پدیده‌ی جدید تا حدی بود که در سال ۱۹۹۹، سازمان ادبیات الکترونیکی (ELO)، برای سامان‌دهی و مدیریت منابع و گسترش پژوهش‌های عملی در این عرصه تأسیس شد.

۳-۲-  دیدرو در روزگار قلم پر و دوات، دو تکنیک محوری برای ایجاد حس انتخاب در خواننده و خلق فضای داستان تقابلی(Interactive fiction)  ابداء کرد. این دو تکنیک اگر چه با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند اما هر دو به مخاطب این حس را القاء می‌کنند که خواننده، همکاری متقابلی با دیدرو داشته است. این همکاری در جزئیات پیش‌برد روند داستان و البته به خصوص در پایان‌بندی داستان نمود بیشتری دارد. لازم به ذکر است که نبوغ دیدرو به همین حد خلاصه نمی‌شود و او هربار با تفاوت‌هایی جزیی در پیاده سازی، خواننده را از رخوت تکرار یک تکنیک می‌رهاند و خواندن را امری هیجان انگیز و تا حدود زیادی فعال می‌کند. در جهان داستان دیدرو، نویسنده پروردگار بلامنازع داستان نیست و انگشتش را به سمت مخاطب نشانه نرفته و او را مخاطبِ صرف قلمداد نمی‌کند. بلکه به کنار او می‌خزد و به آرامی در گوش مخاطب نجوا می‌کند و حس هم‌دلی و شراکت در خلق پیچ و خم‌های داستان را در او ایجاد می‌کند و بدین ترتیب ما را با تور تنیده شده‌ای از روابط درون‌متنی روبه‌رو می‌کند. در جایی می‌نویسد:‌ «خواننده‌ی عزیز... از شما تمنا دارم با این شیوه‌ی بیان که از هندسه وام گرفته‌ام خو بگیرید، چون علم هندسه را دقیق می‌دانم و به کرات از آن استفاده خواهم کرد.»(ص۳۲) گویی خودش مثل پیشگویی در قرن هجدهم،‌ نزدیک شدن موج نویی از ساختمان روایت بر پایه‌ها و اسلوبی برساخته از ریاضیات را نوید می‌دهد و به تمامه از چیستی و چگونگی کارش مطلع است.
تکنیک اول او ایجاد امکان پیشرفت پلات و تغییر عمدی یا توقف آن است. این تکنیک بارها استفاده می‌شود. برای نمونه: «حالا به من می‌گویید: نکند می‌خواهی تیغ جراحی را جلوی چشم ما بیرون بکشی، گوشت پای ژاک را تکه تکه کنی، خون راه بیاندازی تا یک عمل جراحی را به ما نشان بدهی؟ پس به عقیده‌ی شما این کار پسندیده‌ای نیست؟... بسیار خوب، از عمل جراحی می‌گذریم؛ اما لااقل اجازه بدهید ژاک به اربابش بگوید...»(ص۲۰). در جایی دیگر با استفاده از همین تکنیک، روند را متوقف می‌کند و به بخشی دیگر از کار مراجعه می‌کند: «خواننده‌ی عزیز، فراموش کردم وضع سه شخصیتی که صحبت را دنبال می‌کنند، برایتان مجسم کنم: ژاک، اربابش، خانم میزبان. به خاطر قصور من شما حرفهایشان را شنیدید و خودشان را ندیدید.»(ص۱۷۱).
گاهی فرض می‌گیرد که شما به عنوان خواننده‌ی ابر متن در ادامه‌ی کلیک‌هایتان روی پیوندها(!)، انتخابی کرده‌اید که عجولانه بوده و دیدرو از شما گله می‌کند که: «شما خواننده‌ی عزیز، وای که چقدر در تحسینهایتان سطحی و چقدر در نکوهشهایتان سختگیرید. شاید در پاسخ بگویید شیوه‌ی مارکیز را بیش از انتقامجویی‌اش ملامت می‌کنید. شاید بگویید نمی‌توانید بغضی چنین دیرپا و این همه حیله و تزویر را که یک سال تمام ادامه یافت باور کنید. من هم همینطور، ژاک و ارباب او و خانم میزبان هم همینطور. اما شما حاضرید خشم این زن را در ابتدای کار ببخشید.»(ص۲۱۰).
او حتا بر اساس انتخاب‌های فرضی شما،‌ با تفکرات شما درگیر می‌شود و نقدتان می‌کند: «خواننده‌ی عزیز، تا به کی داستان عاشقانه؟ تا کنون یک، دو، سه، چهار داستان عاشقانه برایتان حکایت کرده‌ام؛ سه چهار داستان عاشقانه‌ی دیگر هم هنوز مانده، ... خوراک شما از بدو تولد داستان عاشقانه بوده است و پیداست هرگز از آن خسته نخواهید شد. برای حال و آینده‌ی شما، از مرد و زن و بزرگ و کوچک، این برنامه‌ی غذایی را تهیه دیده‌اند بی آنکه از آن خسته شوید.»(ص۲۳۵). تا حدی پیش می‌رود که نزدیک است بد و بیراه بگوید: «اما شما خواننده‌ی عزیز، عجب بهانه گیر هستید!»(ص۲۷۴) و گاهی هم مهربان می‌شود و می‌کوشد شما را به ادامه‌ی خواندن تشویق کند: «اما خواننده‌ی عزیز، شما چرا مطالعه‌تان را اینجا قطع کردید؛ مگر چه شده است؟ آهان! فهمیدم، دلتان می‌خواهد نامه‌ی آگات را ببینید.»(ص۳۰۳).

۴-۱- از زاویه‌ای دیگر، گسترش ارائه‌ی اطلاعات و سرعت دست‌یابی به آن‌ها به کمک وب، به گسترش ماهیت آزادی طلب و رفاه‌مدار نحله‌های فلسفی و اندیشه‌ی جهان امروز و در نهایت افزایش خرد جمعی می‌انجامد و مجموع این روابط زنجیروار، کیفیت زندگی بشر را افزایش می‌دهد و قرار است او را به جهانی بی‌مرز و به دور از خط و خط‌کشی‌ و جنگ و خون‌ریزی هدایت کند. بدیهی است که شهریار ساکن دهکده‌ی جهانی، حتا در خوانش متن داستان هم منتظر حال و اوضاع شهرزاد قصه گو نماند که چه وقت از دل داستانی خارج خواهد شد و به داستانی دیگر خواهد پرداخت، چه وقت حوصله‌ی قصه‌گویی خواهد داشت و آیا به بازگویی ادامه‌ی ماجرا تا سپیده‌دم ادامه خواهد داد یا نه. شهریار به دنبال احقاق حقوق انسانی خود، در جستجوی نهایت امکان انتخاب و فراغت خاطر است و ابرمتن فرزند چنین جهانی است. این فرم، که از بستر چنین تفکری برخواسته، اگر چه هنوز شیرخواره‌ای الکن است اما به وضوح می‌توان خط سیر رشد و بالنده‌گی آن‌را در تدوین‌های غیر خطی فیلم‌های سینمایی و ساختارهای به هم ریخته‌ی روایت‌گری مدرن، بازی‌های پیچیده‌ی رایانه‌ای، شیوه‌های ارائه‌ی کتب الکترونیکی و مقالات علمی و همچنین نرم‌افزارهای نسب شده بر روی تلفن‌های همراه و وسایل خانه‌گی ردیابی کرد
 
۴-۲-   تکنیک دوم دیدرو، مشخصاً آزادی انتخاب شما در طراحی ادامه‌ی ماجراست. در این شیوه او به هیچ وجه در تصمیم شما دخالت نمی‌کند و اجازه می‌دهد تا هر جور که مایلید انتخاب کنید:«درباره‌ی آنچه پس از خاموش کردن چراغ پیش می‌آید دو روایت است: عده‌ای می‌گویند کورمال کورمال دیوار را می‌گیرد و... عده‌ای دیگر می‌گویند پایش به صندلی می‌گیرد و می‌افتد و... از این دو روایت، فردا یا پس فردا، وقتی خوب استراحت کردید، هرکدام را که بیشتر خوش داشتید انتخاب کنید.»(ص۲۱۱).
در چنین صحنه‌ای البته انتخاب شما تاثیر چندانی در روند داستان ندارد. دیدرو با چنین ترفندی می‌کوشد شما را برای انتخاب انتهای داستان که بیشترین حق آزادی را برای شما در آن‌جا قائل شده، آماده کند. روایاتی که در انتهای داستان و برای پایان بندی رمان در نظر گرفته شده ایده‌ی اصلی و ضربه‌ی نهایی نویسنده است. او با این‌که می‌کوشد سرنوشت‌ساز بودن این انتخاب را گوش‌زد کند، از طرفی دیگر نشان می‌دهد که در نهایت و به هر روی ژاک به مراد دلش می‌رسد. او به لطائف‌الحیل می‌کوشد تا فاتالیسم یا اندیشه‌ی قضا و قدری را، که یکی از محوری‌ترین ایده‌های این رمان و از بحث برانگیزترین مباحث کلامی و فلسفی زمانه‌ی او (تقابل جبر و اختیار) است به چالش بکشد و برای رسیدن به این مقصود از هم‌خوانی بی‌نظیری در ایده و اجرا، در محتوا و قالب اثر، به شکلی موازی بهره می‌گیرد.


منابع:
 -  ژاک قضا و قدری و اربابش/دنی دیدرو؛ مترجم مینو مشیری-تهران، فرهنگ نشر نو، ۱۳۸۶.
فرهنگ تشریحی اصطلاحات کامپیوتری مایکروسافت(ویرایش پنجم)/گروه نویسندگان؛ مترجم فرهاد قلی زاده نوری-تهران:سینا تصویر:کانون نشر علوم، ۱۳۸۱.
- Cicconi, Sergio (1999). ""Hypertextuality"". Mediapolis. Ed. Sam Inkinen. Berlino & New York: De Gruyter.: 21–43.

- Engelbart, Douglas C.. "Augmenting Human Intellect: A Conceptual Framework, AFOSR-3233 Summary Report, SRI Project No. 3579.( Online Version)

- Nelson, Theodor H. (September 1965). "Complex information processing: a file structure for the complex, the changing and the indeterminate". ACM/CSC-ER Proceedings of the 1965 20th national conference.(Online Version)
2013 © www.YAZDANBOD.com. با پشتیبانی Blogger.

Blogger templates

Text Widget

Popular Posts

Unordered List

Blog Archive

Recent Posts